معرفی وبلاگ
سلام، سلامی به اندازه تمام پست ها و کامنت های این وبلاگک خوشحالم از این که یه نگاهی به با شهدا انداختید در ضمن اکثر مطالب این وبلاگو شهدا مینویسند یعنی من از خودم مطلب نمی نویسم چون فکر می کنم مطلب شهدا بیشتر به خودم و شما کمک می کنه. # اگر مطالب دارای کم و کاست هستش می تونید نظر بدید
دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 84277
تعداد نوشته ها : 192
تعداد نظرات : 10
Rss
طراح قالب
GraphistThem158

مولای من! با چه رویی با پیشگاهت مواجه گردم!آیا با گوشم؟با چشمم؟با زبانم؟با پایم؟مگر این اعضا نعمت های تو نبود که عطایم کردی و من با آن ها معصیت نمودم

فرازی از دعای زیبای ندبه

دسته ها : مناجات
چهارشنبه 1389/5/27 14:37
این روز رو به همه آزادگان و مخصوصا خانواده های صبور آن ها که می دانم امروز روز تداعی خاطرات آن هاست تبریک میگم  خیلی تعجب کردم ولی مطمئن بودم که عراقی ها از یک طریقی این موضوع را فهمیده اند. آنروز حدود 30 یا 40 دفترچه دعا و دیگر مطالب در اندازه و سایزهای مختلف جمع آوری شد. بعضی ها خاطرات خود را نوشته بودند، عده ای مطالب سیاسی و علیه حزب بعث داشتند و تعداد زیادی هم دفترچه های ادعیه و زیارت داشتند. عراقی ها کشف بسیار بزرگی کرده بودند و از چهره هایشان معلوم بود که گویی گنج پیدا کرده باشند. همة دفترچه را در یک لگن پلاستیکی که اسراء در آن لباس می شستند ریخته و به اتاق خود بردند. تعداد این وسایل ممنوعه آنقدر زیاد بود که عراقی ها نمی توانستند تک تک صاحبان آنها را پیدا کنند و تصمیم گرفتند تمام آسایشگاه را تنبیه کنند. همه را درون آسایشگاه کرده و پس از آمارگیری شروع به کتک زدن اسراء با کابل و باطوم کردند و درها را قفل کردند و اجازه ندادند کسی برای هواخوری بیرون برود. حدود یک هفته عراقی ها رفتار وحشیانه ای با ما داشتند و هر نوبت آمار به همراه کتک کاری و توهین بود. ولی ای
دسته ها : خاطرات
چهارشنبه 1389/5/27 13:54
«تقدیم به دریادلان شکست نا پذیر»ببین شیران آسایشگه دهنهاده جانشان برکف دراین رهبه دفتر می نگارم نام یارانکه هستند عاشق پیر جمارانبترتیب می نگارم نام هر یککه گشته جایشان بال ملائکبنازم قوه ی ادراک «کاشی»«سیلیمانی نژاد» پاینده باشی«محمد » شد ولی حق تعالیببین «معصوم » ما باروح والاتو«مسعودی» بحق آل اطهارخدا حفظت کند از شراشرار«علی»راضی به اعمال خداوند«حسن»گشته مَلک درجمع دربنددرون صدرمجلس جای«صدری»«شبان »در جمع ما مانند بدری«حسین»حق جوبود درجمع یاراندل«صادق » صفا دارد چو باران«امیدصالحی»چون مهر رخشانچو«خرم دل»نشسته شاد وخندان«‌ ابوذ ر» قهرمان منزل ماچو«بیگی »گشته شمع محفل ما«غلام جوزیان» از غم گسستهخدایا« سید کریم »دل بر تو بستهز«کافی» صامت مجلس چه گویم«ذبیح » حق برایت می سرایمز«مهدی» بشنوی آوای قرآن«حسین پوررضا» با شوروایما
دسته ها : شعر
چهارشنبه 1389/5/27 13:45

خداوندا!
با این دوری که من از تو احساس می کنم واین فاصله که من با تو ایجاد کرده ام،تو چه قدر به من نزدیکی؟ چه مهربان خدایی!پس آنچه حجابی میان من و تو گشته است ،چیست؟

فرازی از دعای ندبه

دسته ها : مناجات
چهارشنبه 1389/5/27 1:30

ای رهبرم! ای شمع روشنی‌بخش هدایت، ای فروریزنده‌ی کوه عظیم استعمار، ای تو نمایی از علی (ع).
ای رهبرم ای مایه‌ی افتخار بشر، سخنانت ثمربخش و پدرانه، زندگیت بی‌آلایش ای فروغ هستی، ای خمینی.
ای خردمند پیر! ای وجود آرام بخش، نامت همیشه پایدار، سخنان تو چون جرقه‌ای نورآفرین است که بر افکار تاریک وجود ما اصابت می‌کند و بدان روشنی و عرفان می‌بخشد.
ای رهبرم! ای پیرو علی (ع)، ای پیرو حسین (ع)، ای روح خدا، ای بیدارکننده‌ی دل‌ها. از خدایت می‌خواهم و پیوسته به دنبال هر نماز دست به درگاه بی‌نیاز برداشته و فریاد می‌زنم.

دسته ها : امام و شهدا
چهارشنبه 1389/5/27 1:24


....اماما! ای کاش مرا صد جان می‌بود تا در راهت که راه خداست بمیرم، آن‌گاه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند، آن‌گاه زنده‌ام کنند و تا صدبار تکرار نمایند و باز خواهم گفت: «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست».

دسته ها : امام و شهدا
سه شنبه 1389/5/26 18:9

اینم یک شعر زیبا از امام (ره)

آن نـــــالـــــــه ها که از غم دلـــدار مى‏کشم

آهــــى‏است کــــــز درون شـــرربار مى‏کشم

بــــــــا یـــــار دلفریب بگـــــــو: پــــرده برگشا

کــــــز هجــــــــر روى مــــاه تو، آزار مى‏کشم

منصـــــــور را گـــــذار کـــه فریاد او به دوست

در جمـــــع گلــــــرخــــــان به سرِدار مى‏کشم

ســـــاقــــى، بریز بــــاده به جامم که هجر یار

بــــــارى‏است بس‏گــــران به سربار مى‏کشم

گفتــى که دوست، باز کند در به روى دوست

این حســــرتى است تازه که بسیار مى‏کشم

کـــــوچک مگیــــــر کلبـــــه پیـــر مغان که من

بــــــوى نگــــار زان در و دیــــــوار مــــى‏کشم

ســـــالک در این سـلــــوک به دنبال کیستى؟

مـــــن یــــــــار را بــــــه کوچه و بازار مى‏کشم

دسته ها : مراد عاشقان
سه شنبه 1389/5/26 17:57

وقتی حسین علیه السلام درصحنه است،اگر در صحنه نیستی هر کجا که می خواهی باش!! چه ایستاده به نماز،چه برسر سفره شراب....

شهید گلستانی

دسته ها : وصیت نامه
سه شنبه 1389/5/26 15:17
بچه‌ها روزها خاک‌های منطقه را زیر و رو می‌کردند و شب‌ها از خستگی و با ناراحتی به خاطر پیدا نکردن شهدا، بدون هیچ حرفی منتظر صبح می‌ماندند. یکی از دوستان معمولاً توی خط برای عقده‌گشایی، نوار مرثیه‌ی حضرت زهرا (س) را می‌گذاشت و اشک‌ها ناخودآگاه سرازیر می‌شد. من پیش خودم گفتم: «یا زهرا (س)! من به عشق مفقودین به این‌جا آمده‌ام، اگر ما را قابل می‌دانی، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، که برگردیم تهران...» روز بعد فکه خیلی غمناک بود و ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود. بچه‌ها بار دیگر به حضرت زهرا (س) متوسل شدند، هر کس زمزمه‌ای زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب کرد، خاک را کنار زدم، یک تکه پیراهن نمایان شد. همراه بچه‌ها خاک‌ها را با بیل برداشتیم و پیکر دو شهید که در کنار هم صورت به صورت یکدیگر افتاده بودند، آشکار شد. پس از جستجوی خاک‌ها پلاک‌هایشان نیز پیدا شد. لحظه‌ای بعد بچه‌ها متوجه آب داخل یکی از قمقمه‌ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت ت
دسته ها : خاطرات
سه شنبه 1389/5/26 15:17

می‌آیی ای دلاورم امـا ســــرت کجاســــــــت؟
آن دست‌های گمشـده در سـنگرت کجاســـت
در شعله‌بار صاعقه‌ای بــــــــاغ لاله‌خــــــــــیـــز
آن رنگ و بوی و روی گـل پرپـرت کـجاســــــــت
سربند « یا حسین» تو کانـروز گرمـجــــــــــوش
با دست خویش بست به سر مادرت کجاســـت
آن ساق پای خسته که چون ساقه‌های عـرش
افتاده بود از کف «مـیــــن» در برت کجاســــــت
چشمی که بوسه‌گاه پـــــدر بود هم‌چو شـــهـر
در خاکریز معرکه‌ی ســـــنـگرت کجاســـــــــــت
می‌آیی و دوباره‌ی تن، اهـدا به کربلاســــــــــت
آن پاره‌های دیگری از پیــــکرت کجاســــــــــــت
چون سرو ایستاده به سنــــــــــگر شدی کنون
ای استخوان سوخته، خاکسترت کجاســـــــت

دسته ها : شعر
سه شنبه 1389/5/26 14:50
X