امروز یکشنبه 17/11/1361 روز وداع است. شب به لطف الله از مهر یاری روحالله عملیات آغاز میشود تا اسلام بر کفر، ظفر یابد. در این سفره صدیقین و مجاهدین به سوی معشوق می شتابند و از هم سبقت میگیرند. اینجا صحرای محشر است. هرکس به فکر خود است چون به میدان جنگ میرود. از پدری که فرزندش را به خدا هدیه کرده است تا آن طفل 13 ساله، برای رفتن روی مین مسابقه میگذارند. ای عزیزان! ما برای شهادت که خود سعادتی است بزرگ، بدین سامان پا ننهاده ایم، بلکه آمدهایم که گم شدهمان را پیدا کنیم و به آن عشق بورزیم و یاریش کنیم حال اگر معشوق خواست ما را به ضیافت رضوانش بخواند که زهی سعادت! معیارهای زندگی را بر حق استوار کنید ! غیبت نکنید! تهمت نزنید! مردم را با دید برائت بنگرید! حسن نیّت داشته باشید نماز جمعه را فراموش نکنید وگرنه از شما دلگیر میشوم.
منبع:کتاب با امیران دلها
شوربا نوعی آش بود که عراقیها گاه به عنوان صبحانه به اسرا میدادند. این آش محتوایش مقداری عدس و آب بود و چیز دیگری در آن یافت نمیشد.
خدا قسمتتون کنه
مسئول خط بلافاصله به نیروهای جدید گفت: چرا معطل هستید و در یک جا تجمع کردهاید؟ سریع بروید « پشت خاکریز » سنگر بگیرید.
-نیروها همگی تازهنفس و پرشور بودند ولی از اصطلاحات اولیهی نظامی نیز آگاهی نداشتند. مسئول خط فریاد زد: پس اینها کجا رفتند چرا یک مرتبه غیبشان زده؟
-نیروهای تازه وارد آن طرف خاکریز و در دید عراقیها سنگر گرفته بودند. دشمن که آنها را در دید داشت، زیر آتش خمپاره و گلوله قرار داده بود.
مسئول خط با فریاد آنها را صدا زد و به این طرف خواند و پرسید چرا اینگونه عمل کردید؟
آنها با قیافهای حق به جانب گفتند: آخه خود شما گفتید سریع بروید « پشت خط » سنگر بگیرید.
منبع :مجله طراوت
نوعی نان عراقی بود که شباهت به نان ساندویچ در ایران داشت. در اردوگاه سهمی هر نفر در طول روز یک الی دو عدد از این نان بود که اکثر اوقات بسیار خشک و سفت و یا خمیر بود.
خداوندا! انکار گناهان چه سودی برای من دارند،در حالی که اعضایم به عملی که انجام داده ام ،شاهدند؟
فرازی از دعای پر فیض ندبه
در ماه رمضان، هم باید به خودمان برسیم، هم باید به مردم برسیم. ضمناً بدانیم که اگر به خودمان نرسیم، به مردم هم نمىشود رسید. این دعاهاى ماه رمضان، این روزهى ماه رمضان، این مناجاتها، این تضرعها، این اذکار، این نوافل در ماه رمضان، همه براى این است که ما خودمان را اول کمى نورانى کنیم. اگر نورانى شدیم، آن وقت مىتوانیم به دیگران هم برسیم. والّا اگر نورانى نشدیم که نمىتوانیم دیگران را نورانى کنیم. هرچه هم بگوییم، زیادى خواهد بود، مضر خواهد بود و مفید واقع نخواهد شد. امیدواریم خداى متعال توفیق دهد، هم خودمان را بسازیم، هم بتوانیم به سازندگى و معنویات و روحیات مردم کمک کنیم؛ و خداوند قلب مقدس ولىّعصر ارواحنالمقدمهالفداء را نسبت به ما مهربان کند و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار دهد.
نسرین و اکرم در عالم کودکی و در بحبوحه بمبارانهای رژیم بعثی قرار گذاشته بودند که پس از به شهادت رسیدن هرکدام وسایل شخصی شان به کدام یک از اعضای خانواده به ارث برسد.به خوشی وآرامشی عجیب وصیتنامههایشان را تنظیم کردند بیآنکه هیچ اضطرابی از مرگ در وجودشان دیده شود یک هفته قبل از عروسی خواهرشان هردو اصرار داشتند به همراه خواهر به خانهی او بروند، اما مادر مانع آن دو شد، اصرار بیفایده بود و مادر به آنها اجازه نداد. با آرامی و محبت دست به سر فرزندانش کشید و گفت : این روزها مدام بمباران میشود و هرکس باید در خانه خودش باشد تا اگر هم اتفاقی افتاد همهی اعضای خانواده با هم شهید شوند و همان روزها بود که بمبها بر خانهی گرم آنها فرو ریخت و شادی بهاری آنها را خونین ساخت.و دریچهای را برای پرواز آنها به سوی آسمان گشود وصیتنامه نسرین و خواهرش هم مانند تمام وسایلشان در بمباران زیر آوار ماند و از بین رفت.
منبع: کتاب آینه و شقایق جلد 2
قراعت سورههای مستحبی قرآن بعد از هر نماز، خواندن سورهی «الرحمن» در روز جمعه و سورهی «واقعه» هر شب قبل از خواب، به صورت گروهی و یا تکتک از سنتهای جاری در جبههها و در میان بچههای رزمنده بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه
برای گشت و شناسایی و شب عملیات همه بهترین لباسهای خود را میپوشیدند معمولاً لباسهای تازه و خوش اتوتر را کنار میگذاشتند و آن را معطر میکردند و آماده میشدند برای شب عملیات و یا هنگام گشت و شناسایی.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه